من دختری 28 ساله و نامزدم 27ساله ست ما تازه شش ماهه که نامزدیم.و از دو شهر متفاوت به فاصله چهارده ساعت راهیم.ما تو خانواده مون رسم به نامزدی داریم و بعد عقد و عروسی با هم میگیریم.اما اونا رسمشون بر عقده و بعد عروسی جداست.خلاصه این اولین عیدمون بود.قبلا بهم گفته بود که هفته اول عید نمیتونه پیشم باشه و عذرخواهی کرده بود اما قرار بود هفته دوم عید بیاد و یک هفته بمونه.(اینجا یه سوییت مستقل با بهترین امکانات و پذیرایی در اختیارش گذاشتیم)اما یهو زیر قولش زد و با خواهر و شوهر خواهرش رفت مسافرت.به من گفت تو رو دربایستی قبول کرده چون اگر همراهشون کسی نمیرفت اونا هم نمیرفتن و گویا خانواده ش بهش اصرار کردن که باهاشون بره.من خیلی خیلی بهم برخورد واقعا اذیت شدم.چون نه تنها عید اولمون بود و رسم بود بیاد بلکه برا روز زن هم با اینکه هدیه شو قبلا داده بود اما دیدنم نیومده بود.با خودم گفتم واقعا مادر و خواهراش بهش نگفتن زشته خونه نامزدت نری و به جاش بری سفر!!از اونا هم خیلی ناراحت شدم.فقط گریه میکردم.نامزدم رو تهدید کردم که بلیط بگیره بیاد وگرنه باهاش به هم میزنم.نامزدم التماس کرد که خجالت میکشه بهشون بگه و ول کنه بیاد و همه جوره عذرخواهی کرد و با گریه و التماس و زنگ های پی در پی خواست ترکش نکنم.اما من سر حرفم وایسادم و چون نیومد فقط به عنوان اخرین اقدام با مادرش تماس گرفتم و گفتم پسرتون قرار بوده دو روز پیش اینجا باشه ولی نیومده میخاستم ببینم اتفاقی افتاده؟که مادرش گفت اره طفلک پسرم خیلی عصبانی بوده پونزده میلیون پول داده یه دستگاه از اصفهان خریده حالا دستگاهه خراب از کار در اومده پولشم دست طرفه و دیده خواهرش داره میره اصفهان اونم همراهشون رفته طرف رو پیدا کنه.به مادرش گفتم پسرتون گفته بعد سیزدهم میاد خونه ما! مادرش زن خوبیه ..شرمنده شد و گفت نه اون موقع که دیره بهش زنگ بزن.ازش خواستم خودش زنگ بزنه.با اینکه مادرش هم بهش زنگ زد نامزدم نیومد که بیاد.من به شدت عصبانی هستم و حالم بده.
از طرفی ناراحتم به خاطر اینکه چرا راجع به دستگاه به من نگفته و برا من دلیل دیگه ای برا سفرشون اورد؟
خودش میگه مامانم برا اینکه تو ناراحت نشی دلیل پول دستگاه رو گفته وگرنه من به خاطر خجالت نتونستم ولشون کنم بیام.اما من حس میکنم دلیل اصلیش یا پول دستگاهه یا چیز دیگه.
از طرف دیگه اگر واقعا به خاطر خجالتش حاضر نشده بیاد باز هم مشکل من اینه که اون خواهرش رو به منی که قراره همسرش بشم ترجیح داده و از اون خجالت میکشه اما از من و خانواده م نه.
خیلی عصبی هستم با اینکه کلی خواهش و تمنا کرد که این دفعه رو بگذرم و جور دیگه جبران میکنه من نتونستم ببخشمش و به هم زدم.
میخوام بدونم ایا حساسیت من بیش از حد بوده و برخوردم شدید بوده یا به جا بوده؟
من این فرد رو به شدت دوست دارم اما نتونستم از کارش بگذرم.این عید همه ش خون گریه کردم.واقعا باید تو این موقعیت چیکار میکردم.کارش قابل بخشش بوده؟خیلی عذاب میکشم.میدونم اون باز دنبال عذرخواهیه.آیا باید ببخشمش و بهش فرصت بدم یا واقعا جدا شم.